سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : جمعه 103 فروردین 10
u زائر

آن که کرده وى به جایى‏اش نرساند ، نسب او را پیش نراند . [ و در روایت دیگرى است : ] آن که گوهر خویشش از دست شود ، بزرگى تبار وى را سود ندهد . [نهج البلاغه]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 69396

:: بازدیدهای امروز :0

:: بازدیدهای دیروز :0

::  RSS 

vدرباره من

زائر

vلوگوی وبلاگ

زائر

v لینک وبلاگ دوستان

سایت رهبر معظم انقلاب
موعود (منتظر)
روضه العشاق(محمد اعتماد)
فطرس
متروک
مجنون الحسین
رازغدیر (یه محمد دیگه ولی از هند)

v لوگوی وبلاگ دوستان


vمطالب قبلی

بهمن ماه 85
دی ماه 85

vوضعیت من در یاهو

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه

 

vجستجو در وبلاگ

! این الرجبیون

یکشنبه 86/4/24 :: ساعت 8:4 عصر

السلام علیک یا اباالحسن و یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته
سلام - نمی دونم چی شد که بعد از چند ماه دوباره دلم هوای نوشتن کرد و مجبورم کرد تا یه سری به جمع دوستان قدیمی بزنم ! شاید هم دلیلش ایجاد حال و هوای ماه رجب و رسیدن این ماه پر برکت باشه، خلاصه دلم بدجوری هوایی شده ، هوای کربلا ، نجف ، مدینه ، هوایی کعبه ، روبروی ناودون طلا نشستن و بدون هیچ واسطه ای با خدا صحبت کردن و راز و نیاز و مناجات و ... هوای ایوان طلای نجف که هیچ جای دنیا به آدم مثل اونجا پر و بال نمیده و آدم هیچ جای دیگری اینقدر احساس راحتی و نزدیکی به صاحب خونه رو نداره .هوای ایستادن پشت اون پنجره ها و نگاه کردن به اون قبور با عظمت خاکی . هوای پائین پا که وقتی خوب گوش می کنی هنوز صدای ولدی امام بگوش می رسه. یا شاید هوای اون صحن وسرای با صفا که دل آدم برای هرجا تنگ میشه وقتی به اون سقاخونه اش می رسی و به اون نقاره خونه نگاه می کنی تمام غم های دنیا از دلت بیرون میره.
خدا یا ما را از رجبیون قرار بده_ یاحق

¤نویسنده: محمد

? نوشته های دیگران()

! رفیق

شنبه 85/12/12 :: ساعت 7:38 عصر

چقدر این واژه با ذهن من وشما آشنا است ؟ البته ممکنه هرکسی مفهوم این واژه رو با عبارات دیگری برای خودش تعریف کرده باشه مثل رفیق ،‌دوست برادر ، هم زبون و ... ولی همه این ها در مجموع به یک معنا است و اون همین واژه خودمونی رفیق هست. این کلمه که ریشه عربی داره از ماده رفق و مدارا وارد زبان فارسی شده . با این توضیح شاید برای من که این واژه یه خورده بیگانه بود ونمی دونستم که رفیق چیه احتمالا مشخص شد.

معمولا با چه کسی می خواهی رفیق بشی ؟ معیار انتخابت چیه ؟ پول ، موقعیت اجتماعی، موقعیت کاری ، وضع خانوادگی و .... چقدر درنگه داشتن رفیقت موفق بودی ؟ چقدر به رفیقت علاقه داری ؟ تا چه حد حاضری برای رفیقت به قول معروف جانفشانی کنی ؟ چقدر با پدر و مادرت و خواهر و بردارت رفیق هستی؟ چقدر تو رفاقتت اهل گذشت هستی؟ به قول مرحوم میرزا کسی که تو یه رابطه دونفره بیشتر تو دعوا ها کوتاه بیاد همیشه پیروز و سربلنده ؟‌ راستی‌چقدر با امام زمانت رفیقی ؟‌ یعنی چقدر حاضری براش سختی بکشی به اندازه یه رفیق ساده یا بیشتر؟ البته همه به اینجا که می رسه جو گیر میشن و رگ غیرتشون متورم میشه و میگن تا پای جون ولی شنیدی که اون آدم بزرگ همیشه آرزو می کرد کاش کربلا بودم و در رکاب امام حسین شهید می شدم؟ تو عالم خواب دید عاشوراست و اون هم در کربا تو سپاه امام وقت نماز ظهر قرار شد تا مقابل امام بایسته و امام نماز بخونن. همین که تیر به سمت اون اومد از ترس جونش جا خالی کرد تیر به قلب مبارک امام خورد؟‌ حالا نکنه من وتو هم این جوری بخوایم برای امام زمان جانفشانی کنیم؟ چقدر با خدا رفیقی ؟ اون رفیق که هیچ وقت تنهات نمی ذاره و هیچ موقع هم با برخوردش تو رو نمی رنجونه. همونی که از بچه گی تا حالا در هر شرایطی با تو بوده و همه جوره با بدی هامون ساخته. اصلا رومون میشه بگیم ما با خدا رفیقیم ؟ آخه رفاقت یه طرفه که همیشه از طرف اون بوده به ما این جرات رو میده که ما هم خودمون رو جزء رفقای خدا قرار بدیم ؟‌ خدا رفقایی مثل سیدرضی ،‌علامه بحر العلوم،‌ مقدس اردبیلی و... داره . حلا جایگاه خودت رو بین رفقای خدا پیدا کردی ؟‌ چقدر از اون چیزی که خودت دوست داری باشی فاصله داری ؟ چقدر سعی کردی به اون چیزی که می خواهی برسی ؟ ولی همیشه این رو بدون که خدا با تمام این حرف ها این قدر کریم و بخسنده است که دست کسی مثل من رو هم به عنوان رفیقش تو دست خودش نگه میداره و هیچ وقت من و تو رو رها نمی کنه و همیشه این را بین خودت و خدای خودت زمزمه کن که :

((یا رفیق من لا رفیق له))


¤نویسنده: محمد

? نوشته های دیگران()

! گذشت (عفو)

چهارشنبه 85/12/2 :: ساعت 7:52 عصر

اوایل بعثت پیامبر است مردم زیادی او را می آزارند و او تنها برای هدایت آنان دعا می کند . سال 11 هجری است چند روزی بعد از وفات پیامبر سقیفه تشکیل می شود و تنها یادگار نبوت را مجروح می کنند و او تنها از خدا برای مردم مدینه دعای خیر و برای خود عجل وفاتی سریعا طلب می کند. 19 رمضان است . ابن ملجم ضربتی برسر مولا وارد می کند و او را در بستر بیماری در انتظار مرگ می گذارد ولی او می فرماید : تنها بک ضربت در قصاص او بیش نزنید.... چند سال بعد در مدینه نیمه های شب امام مجتبی آب طلب می کند و در اثر وجود زهری که همسرش در آب ریخته مسموم می شود و با علم به اینکه چه کسی قاتل اوست از کشتن وقصاص او صرف نظر می کند..... و هزاران هزار نمونه دیگر از گذشت و عفو کسانیکه به عنوان پیشوا و رهبر ما هستند در یاد داریم اما چرا حتی یک مورد از این همه را در خاطر خود حفظمی کنیم و این خصلت پسندیده را سرلوحه زندگی خود قرار نمی دهیم آیا مگر نه این است که همه از خاکیم و به خاک برمی گردیم ؟ آیا واقعیت وجودی خود را فراموش کرده ایم که حتی حاظر نیستیم به خاطر کمترین چیز از تقصیروگناه کسی بگذریم؟ آیا تصور می کنیم که ما معصوم هستیم و خطایی ازما سر نمی زند ؟ به قول بزرگی می فرمود بگذرید تا از شما هم بگذرند . وای از این نفس سرکش که به بهانه های مختلف من را در سراشیبی نابودی می کشد و من هم زودتر از او به آن سمت میروم. من را چه شده است ، من و اسیر هوای نفس بودن ! از خودم بعید می دانم ولی نه درست است چنان ریسمان محکمی به گردنم انداخته که ساده ترین نشان مومن که گذشت اوست فراموشم شده .

اینجاست که باید به این آیه شریفه پناه برد : ((اعوذبالله من الشیطان الرجیم))

همیشه یادمان باشد ما اهل این دنیا نیستیم خانه اصلی ما جای دیگری است ...

                         


¤نویسنده: محمد

? نوشته های دیگران()